دومين زير بناى اقتصادى اسلام(5)
دومين زير بناى اقتصادى اسلام(5)
زكات موجب صحت نماز (قسمت دوم)
زكات آميخته با خون مسلمان است
اسلام در مورد مسائل اقتصادى بقدرى اهميت قائل است كه قبولى عبادات و فرائض دينى را مشروط به اداء زكوة و به كاربردى مسائل اقتصادى مى داند و اگر فرد صاحب سرمايه اى در اسلام خمس و زكات مال خويش را نپردازد نماز و عباداتش و حج و عمره اش و ديگر اعمال عباديش مطرود و باطلش .
مرده مى شود و مسائلى نظير اين در مكتب اسلام فراوان بچشم مى خورد، در اين مورد با روايت ابى بصير مواجه مى گرديم و چون اين روايت طولانى است از ثبت عبارت عربى آن متعذر شده و تنها به ترجمه آن اكتفا مى نمائيم .
ابى بصير مى گويد:
در محضر امام صادق عليه السلام بوديم و در بين ما بعضى از صاحبان اموال و ثروت هم بودند. ما مسئله زكات را به خاطر مبارك حضرت آورديم كه در اين باره صحبت فرمايد، حضرت فرمود: براستى زكات چيزى نيست كه پرداخت كننده اش مورد ستايش قرار گيرد، و زكات ستايش پروردگار است ، زكوة يك تكليف است و زكوة فريضه اى مسلم است ،
انما هو شى ء ظاهر انما حقن بها دمه و سمى مسلما ولو لم يؤ دها لم تقبل له صلوته ... . حضرت فرمود: البته زكات چيزى است روشن (و امرى است ضرورى و احكام اسلام كلا با خون مسلمان بهم آميخته و پيوسته است ) و بوسيله اداء زكات ، و مسلمان ناميده مى شود و اگر مسلمان زكات را پرداخت نكند، نمازش پذيرفته نيست ، (بنابراين اسلامش هم پذيرفته نيست چرا كه نماز و زكوة و... از ضروريات دين است ).
آنگاه امام صادق عليه السلام به اصحاب خويش خطاب كرده و فرمود:
براستى بر شما است كه در اموالتان غير زكات چيزهاى ديگرى هم بپردازيد.
ابوبصير گفت ، عرض كردم : اصلحك الله ، ديگر چه چيزى غير از زكات بر ما است ؟
حضرت عليه السلام با تعجب فرمود:
سبحان الله ! آيا نشنيديد كه خداوند عزوجل در كتابش مى فرمايد:
و الذين فى اموالهم حق معلوم . للسائل و المحروم .(1)
آنانكه در اموالشان حق معلومى براى سائلين و محرومان است .
ابو بصير مى گويد گفتم : آن حق معلوم چيست كه بر ما واجب است ؟
حضرت فرمود: آن چيزى است كه شخص مسلمان بر خود واجب مى گرداند و هر روز يا هر جمعه ، يا هر ماه ، كم يا زياد از مالش به مساكين و محرومان مى بخشد و اين غير آن زكات است كه بايد پرداخت نمايد.
حضرت امام در استشهاد به اين آيه شريفه و يمنعون الماعون (2)
و بازدارند، زكات ، ياد خير را، فرمود:
آن قرضى است كه آن را به قرض مى دهد، يعنى خيرى است كه از او به يك انسان گرفتار مى رسد و يا او را به يك معروف و كار خيرى واميدارد و يا بعضى از متعه منزل خويش را به همسايه اش عاريه مى دهد و از جمله خواسته هاى آيه شريفه زكاتيست كه به مستمندان بطور فرض و واجب مى پردازد.
قبولى نماز مشروط به تزكيه اموال است :
در فلسفه تشريع زكات مى خوانيم كه نماز و هر عبادت ديگرى وابسته به تزكيه اموال است ، چرا كه نماز و عبادات ديگر در ارتباط مستقيم با حليت و يا حرمت و بطلان آن مال و يا عبادت دارد. بنابراين پولى كه با آن غذا، لباس و مسكن ، و هر چيز ديگر تهيه مى گردد، كاملا ارتباط مستقيم با صحت و بطلان عبادت دارد، در اين رابطه فقهاء عاليمقام در رسائل عمليه خويش بطور مبسوط تشريح كرده و توضيح داده اند، با اين تفاوت و شرائطى كه در صحت و قبولى نماز و عبادات وجود دارد نماز كسى كه مال حرام تهيه مى كند و به حقوق مردم تجاوز مى نمايد مثلا از راه منع زكات به (قوت لا يموت ) فقرا تعدى و تجاوز مى نمايد چگونه مى توان قبولى نماز چنين كسى را انتظار داشت ؟!! يعنى حقوق يك عده از مساكين و فقرا كه در اموال او مى باشد مورد قبول درگاه حضرت حق قرار گيرد؟!
بيان حضرت صادق عليه السلام گوياى اين حقيقت است كه مى فرمايد:
... ايها المسلمون زكوا اموالكم تقبل صلاتكم .(3)
اى مسلمانان اموالتان را با زكات پاك سازيد تا نمازتان قبول درگاه حضرت حق قرار گيرد.
و اين يك حقيقت است كه غالبا در قرآن ، زكات بعد از نماز ذكر شده است و با اين بيان روشن شد كه قبولى نماز و هر عبادت ديگرى چه نقشى در تطهير اموال دارد و يا بر عكس ، اموال مزكى چه نقشى در قبولى نماز و عبادات ديگر دارد.
نماز مانع الزكوة ، صحيح و مقبولنيست
قال : صلوة مكتوبة خير من عشرين حجة ، و حجة خير من بيت مملوء ذهبا ينفقه فى بر حتى ينفد، قال : ثم قال : و لا افلح من ضيع عشرين بيتا من ذهب بخمسة و عشرين درهما، فقلت و ما معنى خمسة و عشرين درهما؟ قال من منع الزكوة وقفت صلوته حتى يزكى .(4)
حضرت عليه السلام فرمود:
يك نماز واجب برتر از بيست حج است ، و حال آنكه يك حج بهتر و افضل است از يك خانه پر از طلا كه در راه خدا انفاق نمايد تا تمام شود.
آنگاه راوى گفت : سپس حضرت فرمود:
رستگار نيست كسى كه ضايع كند اجر و ثواب انفاق بيست خانه پر از طلا را بوسيله بيست و پنج درهم .
راوى مى گويد: عرض كردم معناى بيست و پنج درهم چيست ؟
حضرت عليه السلام فرمود:
كسى كه زكات مالش را نپردازد، نمازش متوقف مى گردد از قبول شدن ، تا وقتى كه مالش را تزكيه كند و حلال نمايد. (آنگاه نمازش مقبول درگاه حضرت احديت مى گردد).
با ذكر اين حديث شريف ، تكليف عبادات ما مسلمانان روشن مى گردد و نيز اهميت زكات در اسلام بيش از پيش تبيين مى شود كه قبولى همه عبادات مبتنى بر تزكيه اموال و تطهير آن مى باشد كه خمس و زكات در راءس آن است .
در همين باب پس از اين روايت با روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام مواجه مى شويم كه آن حضرت مى فرمايد:
ملعون ، ملعون ، مال لا يزكى (5)
نفرين باد و از رحمت خدا به دور باد، آن كسى كه اموالش پاك و تزكيه شده نباشد.
پس پول متعلق زكات بركت ندارد و معامله با آن هم خيرى براى صاحبش نخواهد داشت .
پيامبر مانع الزكات را از مسجد اخراج كرد
بينا رسول الله صلى الله عليه و آله فى المسجد اذ قال : قم يا فلان ، قم يا فلان ، حتى اخرج خمسة نفر، فقال اءخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و انتم لا تزكون .(6)
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمودند در بيان راوى براى ما كه رسول الله صلى الله عليه و آله در مسجد حضور داشتند و به بعضى از حاضران مسجد فرمودند برخيز اى فلانى ، برخيز اى فلانى ، و برخيز اى فلانى ، تا پنج نفر را از جا بلند كرده و فرمود: از مسجد ما خارج شويد، و در آن نماز نخوانيد، چرا كه شما پاك نشديد و اموالتان را پاك نكرديد.(زكات مال نداديد).
در بيان اين حقيقت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حضور مانع الزكات را در مسجد و نماز در آن را جائز ندانست ، و آنان را بيرون كرد، شايد آنان را منكر شريعت و مرتد معرفى كرده باشد، چرا كه نپرداختن زكات از راه مسامحه و سستى به نوعى كه در امر نماز عارض مى گردد نيست ، بلكه بخل و حب به مال و ترس از كمبود سرمايه موجب عدم تزكيه اموال او مى شود و شخص را تا سر حد ارتداد مى رساند و كسى كه مرتد است جايش در مسجد نيست و اين شدت عمل و رسوا كردن مانع الزكات و اخراج از مسجد و از ميان مسلمانان ، از پيامبر رحمت اهميت فوق العاده دارد و موضوع زكات را در اسلام و پاسدارى از حريم اقتصاد اسلام را نشان مى دهد.
نماز بدون زكات در حكم عدم است
از حضرت ابى جعفر امام پنجم عليه السلام است :
قال : ان الله تبارك و تعالى قرن الزكوة بالصلوة فقال : اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة فمن اءقام الصلوة و لم يؤ ت الزكوة فكانه لم يقم الصلوة .(7)
حضرت عليه السلام فرمود:
براستى خداى تبارك و تعالى در قرآن زكات را مقارن با صلاة قرار داده و فرموده بپاى داريد نماز را و بپردازيد زكات را. آنگاه حضرت امام عليه السلام فرمود: پس كسى كه اقامه نماز كند و زكات نپرداخته باشد مثل آنست كه اصلا نماز نخوانده است .
نتيجه اينكه ، كسانيكه صاحب مال فراوان هستند و اهل نماز هم مى باشند، ضرورت دارد كه نماز را در كنار پرداخت زكات و هر حقوق ديگر الهى بخواهند والا حقوق مردم مستضعف و ستمديده و بيچاره كه براى قوت شبى معطل اند پايمال مى گردد، و اگر اين حقوق در مال ثروتمندان وجود داشته باشد و آنان انواع خوشگذرانى را داشته باشد و احيانا با آن پولها، خانه ، زندگى ، لباس ، و ساير ملزومات بخرند و با آن ها به نماز بايستند در حاليكه مستحقان زكات راضى نباشند.
(كه صد در صد راضى نيستند)، با آبى كه مساكين در آن شريكند غسل كنند و وضو بگيرند، با لباسى كه شريك فراوان دارد مى خواهند نماز بگذارند و در مسكنى كه هزاران مسكين و درمانده در آن شريكند به نماز بايستند، اين نماز چه صورتى خواهد داشت ؟!!
اين جا است كه حضرت امام مى فرمايد:
كسى كه نماز مى خواند و با قدرت مالى و سرمايه دارى ، زكات مالش را پرداخت نكند مثل آنست كه نماز نخوانده و نمازگزار نيست .
بنابراين نفرين تمامى مساكين عالم اسلام تا وقتيكه از او طلبكارند بدرقه راه او و تمامى اغنياء و سرمايه دارانى كه اين چنين در تضييع حقوق مستضغفان عالم نقش بنيانى دارند، خواهد بود.
نماز و زكات در احكام اسلامى لازم ملزوم يكديگرند
وقال عليه السلام : ان الله امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخرى ، امر بالصلوة و الزكوة ، فمن صلى و لم يزك لم تقبل منه صلوته ، و امر بالشكر له و للو الدين ، فمن لم يشكر و الديه لم يشكر الله و اءمر بالتقاء الله و صلة الرحم فمن لم يصل رحمه لم يتق الله .(8)
امام رضا عليه السلام فرمود:
همانا خداوند سه چيز مهم را مقرون به سه چيز ديگر ذكر فرموده است ، (در حقيقت اين سه چيز خود لازم و ملزوم يكديگرند) نماز را با زكات مقرون فرمود، پس كسى كه مالش را تزكيه نكرده ، نماز بگذارد نمازش قبول نيست و امر فرمود به بندگانش كه نسبت به او شكر گزار باشند و نيز نسبت به والدين خويش سپاسگزار باشند، پس اگر كسى از والدين سپاسگذارى نكند نسبت به خداوند حكيم نيز سپاسگزار نيست ، و امر به تقواى الهى و صله رحم فرمود، پس اگر كسى صله رحم نكند، به پيشگاه الهى تقوى نيز نورزيده است .
ارتباط نماز با زكات ، سپاسگزارى از والدين با سپاس از انعام خداوندى ، و صله رحم با تقواى الهى نقش مهمى در مقابل يكديگر دارند، بطوريكه يكى از اين دو بدون ديگرى قابل قبول و پذيرش نيست ، و هر دو در كنار همديگر به پيشگاه الهى شايسته و پذيرفته است .
مؤ ديان زكات با ولايت اهلبيت عليه السلام مورد غبطهاهل محشرند
مژده و بشارتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مؤ ديان زكات و نماز مى دهد بسى جالب توجه و موجب سرور و شادى شيعيان و مواليان اهل بيت عليه السلام است و مژده پيامبر صلى الله عليه و آله اينست :
قال : من ادى الزكوة الى مستحقها و اءقام الصلوة على حدودها و لم يلحق بهما من الموبقات ما يبطلهما جاء يوم القيامة يغبطه كل من فى تلك العرصات حتى يرفعه نسيم الجنة الى غرفها و عاليها بحضرة من كان يواليه من محمد و آله الطيبين .(9)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
كسى كه زكات مالش را به مستحق واقعى ادا كند و نمازش را با تمام حدودش بجاى آورد و چيزى از موبقات و عوارضى كه موجب بطلان اين دو فريضه است به آنها وارد نسازد، وارد قيامت مى شود در حاليكه غبطه مى خورند هر آن كسانيكه در آن عرصات هستند بر حال آنان تا آنكه نسيم بهشت بسوى غرفه هاى او بوزد، و او در علو مقام و مرتبه است و در كنار كسى است كه ايشان دوستدار محمد و آل عليه السلام مى باشند.
پرداخت زكات را براى خود زيان نپنداريد
در همين ارتباط روايتى است از امام صادق عليه السلام كه فرمود:
ان رسول الله عليه السلام : قال : لا تقوم الساعة حتى تكون الصلوة منا و و الامانة مغنما و الزكوة مغرما .(10)
از پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن حضرت فرمود:
قيامت بر پا نمى گردد و شرائط ساعت بدست نمى آيد تا آن كه نماز را با منت برگزار نمايند و از امانتى كه در دست دارند غنيمت شمرده و خود استفاده مى كنند و پرداخت زكات را زيان و ضرر مى پندارند.
چنين مردمى سزاوار هر گونه واكنش اعمال و عكس العمل جفاها و بلاهائى هستند كه خود بر سر مستضعفان آورده اند. و آهات و آفات است ، كه از طرف ذات اقدس الهى گريبانشان را مى گيرد و جز حسرتى از اموال و دارائى ما قبل براى ايشان باقى نمى ماند و با همين حسرت ها، آرزوهاى خود را بگور مى برند و اعمال چنين انسانهائى از (اشراط الساعة و از علائم الظهور حضرت بقية الله الا عظم عجل الله تعالى فرجه الشريف ) مى باشد كه معلوم است با اين اعمال زشت و بعضى اعمال بد ديگر، ظلم و ستم سراسر عالم را فرا مى گيرد، و آن اينست كه مسلمانى نماز را با منت بجاى آورده و در امانت خيانت كرده و زكات را غرامت و زيان و ضرر پنداشته است . آرى بداند كه اين اوصاف و اعمال ظالمانه جزء شرائط آخر الزمان است و از اشراط الساعة مى باشد.
انفاق و صدقات (قسمت اول)
ماعون چيست و حكمش كدام است ؟!!
اهو سوى الزكوة ؟ فقال : هو الرجل يؤ تيه الله الثروة من المال فيخرج منه الاءلف و الاءلفين و الثلاثة آلاف و الاقل و الاكثر فيصل به رحمه و يحمل به الكل قومه .(12)
راوى از تفسير آيه از حضرت پرسيد، و آنهائيكه در اموالشان حق معلومى براى وسائل و محروم است آيا حق معلوم غير از زكات است ؟
حضرت فرمود:
اين حق معلوم اموال يك مرد ثروتمنديست كه خداوند به او اعطاء فرموده است پس از آن مال فراوان ، يكهزار، تا دو هزار، تا سه هزار، كمتر يا بيشتر از مالش خارج مى نمايد و با اين پولهاى كلان (پس از اداى زكات و حقوق واجب ) به ارحام خود خدمت مى كند و بارى از دوش اقوامش و نيز انسانهاى مستضعف بر مى دارد.
پس روشن شد كه حق معلوم غير از زكات حقى است كه ارحام ، اقوام و طبقات ضعيف ، از اموال سرمايه داران مى برند، كه تا بيش از آنچه زندگيشان از زكات مى گذرد، مرفه تر و بهتر گردد، يا آنكه اگر از زكوة تاءمين نشوند و امكاناتشان فراهم نشد، لازم است مالداران با غير از زكوة و خمس يعنى با ماعون به داد ضعفا كمك كنند و آنها را دريابند خاصه ارحام طبقه اول يا دوم ، كه شخص مالدار نمى تواند از زكات واجب النفقه ها از خمس و زكوة فرزند يا پدر و يا مادر و... نمى توانند استفاده نمايند و روى هم رفته سرمايه كلان سرمايه داران نبايد فقط صرف رفاه و عياشى و خوشگذرانى شخص آنان گردد، بلكه به داد دل مستمندان و بيچارگان بايد برسند و اين همان حق معلومى است كه قرآن بيان مى فرمايد.
ناگفته نماند، كه كارتلهاى نفتى و سرمايه داران بزرگ ، آنهائيكه نمى توانند درآمدهاى خود را بررسى و محاسبه كنند، ثروتمندانى كه اگر حقوق واجب مالشان را به اهلش برسانند خدا شاهد است كه يك فقير براى نمونه در جامعه بشرى و قاره آفريقا و اروپا و آمريكا و آسيا باقى نمى ماند، حال اگر سرمايه داران حقوق واجب الهى خويش را پرداخت ننمايند، حقوق مستحبى اموال خويش مى پردازند؟!!
از انفاق پنهان و آشكار غافل نمانيد:
ابوبصير مى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم : كه براى ما همسايگانى است كه وقتى جيزى از متاع منزلمان را به آنان عاريه مى دهيم ، هنگام برگرداندن ، كم مى كنند، و فاسدش مى نمايند، آيا صلاح مى دانيد كه ديگر به آنان چيزى ندهيم ؟
امام عليه السلام فرمود:
نه ، چنين كارى نكنيد به صلاح شما نيست كه همسايگان را از اين كمكها منع كنيد اگر چه همسايگان خوبى نباشند.
ابوبصير گفت : عرض كردم آيه و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اءسيرا .(13)
و اطعام كردند براى خدا، و براى جلب رضايت او مسكين و يتيم و اسير را، كه معروف است در شاءن امام على و حضرت فاطمه و حسين عليه السلام و فضه خادمه نازل شده آيا اين اطعام همان زكات است ؟
حضرت فرمود: خير! زكات نيست .
ابوبصير گفت : عرض كردم ، قول خداوند عزوجل كه فرمود:
الذين ينفقون اءموالهم بالليل و النهار سرا و علانية .(14)
آيا اين آيه درباره زكات است ؟
حضرت فرمود: اين نيز نيست .
ابوبصير گفت : آيا قول خداى تعالى كه مى فرمايد:
ان تبد الصدقات فنعما هى و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم .(15)
آشكارا صدقات را بدهيد چه خوب ، و اگر پنهان داريد و به فقراء بدهيد براى شما بهتر است ، آيا اين آيه درباره زكات است ؟
حضرت فرمود:
خير از زكات نيست و فرمود: صله شما به خويشان و اقرباء نيز از زكات نيست .(16)
هر يك از اين آيات كه ذكر شد در جاى خود يك عمل برجسته و پرثواب و نيكو است ، و از ارزشهاى معنوى و اخروى فوق العاده اى برخوردار مى باشد و همين خدمات طبق فرامين حضرت صادق عليه السلام از واجبات غير زكات است ، زكات نيست اما در فقه جعفرى عليه السلام از واجبات و فرائض شناخته نشد، چرا كه به مسلمانان تحميل مى شد و فشار پرداخت اين صدقات و خدمات به عنوان فريضه با پرداخت خمس و زكات و سائر فرائض تكليف ما لا يطاق مى باشد، لذا در فقه شيعه اثنى عشريه فرض و واجب نگرديد.
گردن امام سجاد عليه السلام بخاطر حمل بار فقراء پينه بست
از حضرت محمد بن على الباقر عليه السلام نقل است كه وقتى پدر بزرگوارش را پس از رحلت ، غسل مى داد، مردم مى ديدند كه مواضع سجده آن حضرت از پيشانى و زانوها و دستها چون زانوى شتر پينه بسته بود، تعجب آنجا بود كه گردن مبارك حضرت را هم چون زانوها پينه بسته ديدند، لذا از امام باقر عليه السلام پرسيدند: يابن رسول الله مواضع سجده پدر بزرگوارتان را ديده و فهميديم كه از كثرت سجده پينه بسته است اما آنچه در گردن مباركشان مى بينيم از چيست ؟ حضرت فرمود:
آگاه باشيد اگر پدر بزرگوارم فوت نكرده بود براى شما نمى گفتم ، پدرم روزى بر او نمى گذشت مگر آنكه يك مسكين يا بيشتر را سير مى كرد تا هر قدرى كه امكانش بود، وقتى كه شب مى شد نگاه مى كرد به آنچه كه از قوتش زياد مى آمد در ميان انبانى مى گذاشت ، وقتى فقراء بخواب مى رفتند بالاى سرشان مى گذاشت ، و از محل خارج مى شد و كمك هاى خود را به كسانى مى داد كه آبرومند بودند، و از مردم سئوال (در خواست كمك ) نمى كردند، و به آنان بدون آنكه خود را معرفى كنند كمك مى نمود، و آنها نيز امام عليه السلام را نمى شناختند و نمى دانستند كسى كه به آنان كمك مى كند كيست ؟ حتى اهلش غير از من از انفاقات او خبر نداشتند، آنگاه حضرت باقر عليه السلام فرمود: و من نيز از خدمات و انفاقاتش مطلع نگشتم مگر اينكه از فضل و ثواب اعطاء صدقه مخفيانه با خبر شدم .(17)
فضل و ثواب و حسن اين عمل برجسته اسلامى و اخلاقى را شيعه بايد از مولا و آقاى خويش حضرت سيد الساجدين عليه السلام بياموزد و بدينوسيله به داد دل ضعفاء و مستمندان رسيدگى نموده و اگر بخواهد به اقل اين خدمات اكتفا كند بايد زكات و حقوق واجب الهى را از اموال خويش رد نمايد، تا بتواند حداقل رضايت مساكين و فقراء را جلب نمايد.
حق معلوم و ماعون هر جمعه و هر ماه پرداخت مى گردد.
و قال : الحق المعلوم ليس من الزكوة ، هو الشيى ء تخرجه من مالك ان شئت كل جمعة و ان شئت كل شهر و لكل ذى فضل فضلة .
حضرت فرمود: حق معلوم در قرآن از زكات نيست بلكه آن چيزى است كه شما از مالتان در هر جمعه يا در هر ماه خارج مى كنيد كه براى هر يك داراى فضل و فضيلتى است ، (اشاره به اينست كه روز جمعه يا اول هر ماه صدقه دادن فضيلت دارد كه در ساير ايام اين امتياز را ندارد). آنگاه حضرت عليه السلام امام اين آيه را تلاوت فرمود و استشهاد كرد.
و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خيرلكم .
ثم قال : فهو ليس من الزكوة ، و الماعون ليس من الزكوة ، هو المعروف تصنعه ، و القرض تقرضه ، و متاع البيت تعيرع ، وصلة قرابتك ليس من الزكوة ، و قال الله عزوجل :
و الذين فى اموالهم حق معلوم ، فالحق المعلوم غير الزكوة و هو شى ء يفرضه الرجل على نفسه ، انه فى ماله و نفسه يحب ان يفرضه على قدر طاقته و وسعه . (18)
خداوند در مورد اخفاى صدقات مى فرمايد:
اگر صدقات خود را مخفيانه به فقراء بدهيد براى شما بهتر است .
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
اين صدقات نيز زكات نيست و آيه شريفه الماعون هم زكات نيست بلكه هر كار خيرى است كه شما انجام مى دهيد و هر قرضى هم كه مى دهيد خير است ، و عاريه دادن اءمتعه خانه هم از معروف است ، صله ارحام و قربات نيز از معارف و خيرات است ، و از زكات نيست و خداوند مى فرمايد: و آنهائيكه در اموالشان حق معلوم است .
پس حق معلوم غير از زكاتست ، حق معلوم چيزى است كه انسان وقتى اموالش بحدى برسد، بر خودش واجب مى گرداند كه اين خدمات را در مال و نفس خويش بقدر توان و وسعتش بطور شايسته انجام دهد.
اين امتيازات ، خدمات ، و معارف و نيكى ها پس از زكات مفروضه در اختصاص اسلام ، خاصه مذهب تشيع مى باشد، و در حقيقت اگر مسلمانان و شيعيان و آنها كه از امكانات مادى بيشترى برخوردار باشند، پس از اداء خمس و زكات ، حق معلوم و ماعون را عمل كنند هيچ فقير و مستمندى در اسلام و تشيع باقى نمى ماند، و در جميع خانواده ها هيچ كم و كسرى بوجود نمى آيد، و همگان در رفاه قرار مى گيرند، چرا كه شيعيان از اسلام و پيشوايان خويش اين چنين دستور گرفته اند.
همسايه هايتان را از كمكهاى ماعون بهره مند سازيد:
و نهى رسول الله صلى الله عليه و آله ان يمنع احد الماعون جاره و قال من منع الماعون جاره ، منعه الله خيره يوم القيامة و وكله الى نفسه فما اءسوء حاله
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله امتش را نهى كرد از اينكه احدى همسايه اش را از ماعون ، منع نكند. (يعنى عاريه دادن و توجه مادى و فرهنگى و سياسى و هر خدمت ديگر به همسايه اش دريغ نكند. آنگاه حضرت فرمود:
اگر كسى همسايه اش را از ماعون بى بهره گرداند و منع كند، خداوند خيرش را از او در قيامت باز مى دارد، و او را به نفس خويش مشغول مى سازد و به خودش واگذارش مى كند، و هر كس را كه خداوند بخودش واگذارد، پس چه بد حاليست براى او.
در دعا مى خوانيم : الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا .
بار پروردگارا به يك چشم بر هم زدن مرا به نفس خودم وامگذار.
پس چگونه مى توان منع خير و واگذارى خيرات را در قيامت (آنجائى كه بيش از همه جا نياز انسان به خير و رحمت اوست ) تاب آورد و تحمل نمايد.
از حق معلوم به برادران دينى خود بدهيد:
مردى به خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد و عرض كرد: به من خبر بده از قول خداى تعالى :
و فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم ، چيست ؟ و اين حق معلوم كدامست ؟ حضرت عليه السلام به او فرمود:
الحق المعلوم ، الشى يخرجه من ماله ليس من الزكوة و لا من الصدقة المفروضتين
قال : فاذا لم يكن من الزكوة و لا من الصدقة فما هو؟
فقال هو الشى ء يخرجه الرجل من ماله ان شاء اكثر، و ان شاء اقل على قدر ما يملك .
فقال له الرجل : فما يصنع به ؟
فقال : يصل به رحما و يقوى به ضعيفا و يحمل به كلائه او يصل به اءخاله فى الله ، اءو لنائبة تنوبه
فقال الرجل : الله اعلم حيث يجعل رسالته . (19)
حضرت فرمود: حق معلوم چيزى است كه شخص از مالش خارج مى كند، نه زكاتش مى باشد و نه از صدقه مفروضه ديگر.
راوى گفت : اگر نه زكات باشد و نه صدقه ، پس ان چيست ؟
حضرت فرمود: حق معلوم است كه شخص از مالش خارج مى كند، چه كم باشد و چه زياد، اگر بخواهد زياد مى دهد و اگر بخواهد كم مى دهد، به قدر تمكن و توانش .
آنمرد عرض كرد: آن پولها را چگونه خرج كند.
پس حضرت فرمود:
با آن پولها صله رحم مى كند، ضعيف و بيچاره اى را تقويت مى كند و يا با يك برادر دينى در راه خدا صله مى كند يا به نائبى كه از او نيابت دارد و وضع مالى اش مطلوب نيست صله مى كند و كمك مى نمايد.
آن مرد عرض كرد: خداوند عالم و داناتر است كه مقام والاى رسالت را در چه خانواده اى بگذارد و فرود آورد.
اين دستورات امدادى در اسلام است ، خاصه در مذهب شيعه ، امداد و تعاون از تبلور خاصى برخوردار است كه در هيچ مكتب و مذهبى اين خدمات وجود ندارد.
صفوان جمال از حضرت صادق عليه السلام در قول خداى تعالى للسائل و المحروم را پرسيد، كه سائل و محروم كيست ؟
قال : المحروم المحارف الذى قد حرم كد يده فى الشراء و البيع .(20)
حضرت عليه السلام فرمود:
مجروم ، صاحبان حرفه اى هستند كه از در آمد مكفى محرومند، و استفاده شان كفايت زندگيشان را نمى كند.
با حق معلوم ، از غير خمس و زكات خداوند مهربان ، ايشان را تاءمين و كفايت مى نمايد و اينكه حقى غير از خمس و زكات را معين فرموده در اموال ثروتمندان ، تا بوسيله آن ضعفاء و مستمندان را تاءمين نمايند.
مسلمان ! براى همه اجزاء تو زكات است :
جواب اين سؤ ال را در روايتى از امام جعفربن محمد الصادق عليه السلام در مى يابيم كه آن حضرت فرمود:
على كل جزء من اءجزائك زكوة واجبة الله عزوجل ، بل على كل شعرة بل على كل لحظة و...
بر هر جزئى از اجزاء تو به پيشگاه خداى متعال زكات واجب است ، بلكه بر تار هر موئى ، بلكه بر هر لحظه اى از عمر انسان زكاتست .
آنگاه حضرت فرمود:
پس زكات چشم به هر چيز به عبرت نگريستن است و پوشيدن و پائين آوردن آن از شهوات و... و زكات گوش ، استماع و شنيدن علم و حكمت و قرآن و هر فوائد دينى از حكمت و موعظه و نصيحت است و آنچه نجات تو در اوست ، به سبب اعراض و دورى از چيزهائى مثل : حسد، دروغ ، بخل ، غيبت ، و رياء و اشباه آن ، همچون نجوى ، فتنه انگيزى و تفرقه افكنى و غيره (يعنى بايد از دروغ ، بخل و غيبت و هر چيزى كه حرام است و نشستن در آن مجلس و شنيدن آنها حرام مى باشد بايد اجتناب نمود).(21)
صدر جهان و داستان او در اكرام و احسان بر مساكين
داستانى را مولوى در مثنوى خويش آورده كه مرد شريفى بنام صدر جهان در بخارا بود كه هر روز را براى كمك طايفه اى از مساكين مقرر مى كرد، روزى نوبت را بيوه زنان ، و روزى به پيرمردان ، و روزى ديگر را به ايتام ، روزى را بر ابناء السبيل و ديگر روز را به قرض دادن و نيز روزى را به غلامان مكاتب و... مقرر مى داشت ، و هر روز به هر دسته اى كه نوبت داشت كمكهاى لازم را مى نمود. داستانهاى شنيدنى مثنوى از صدر جهان بدين قرار است :
تا نميرى سود كى خواهى ربود
رو بمير و بهره بردار از وجود
در بخارا خوى آن صدر اءجل
بود با خواهندگان حسن عمل
داد بسيار او عطاى بى شمار
تا به شب بودى ز جودش زر نثار
زر بكاغذ پاره ها پيچيده بود
تا وجودش بود مى افشاند جود
همچو خورشيد و چو ماه پاكباز
آنچه گيرند از ضياء بدهند باز
خاك را زربخش كمبود آفتاب
زر ازو دركان و گنج اندر خراب
هر صباحى فرقه اى را راتبه
تا نماند امتى ز او خائبه (22)
مبتلايان را بدى روزى عطا
روز ديگر بيوگان را آن سنى
روز ديگر بر علويان مقل (23)
با فقيهان ، روز ديگر مشتغل
روز ديگر بر تهيدستان عام
روز ديگر بر گرفتاران وام
روز ديگر بر يتيمان صغير
روز ديگر بر ضعيفان اسير
روز ديگر بهر اءبناء السبيل
روز ديگر مر مكاتب را كفيل
شرط آن بود كه كسى ز او بازبان
زر نخواهد، هيچ نگشايد دهان
ليك خامش بر حوالى رهش
ايستاده مفلسان ديوار وش
پي نوشت :
1) سورح معارج آيه 24 و 25.
2) سوره ماعون آيه 7
3) فروع كافى جلد3 صفحه 479.
4) فروع كافى جلد3 صفحه 505.
5) فروع كافى جلد3 صفحه 505
6) فروع كافى جلد3 صفحه 503
7) وسائل الشيعه جلد6 صفحه 11.
8) وسائل الشيعه جلد6 صفحه 13.
9) تفسير الامام العسكرى صفحه 36 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 8 (چاپ بيروت )
10) بحارالانوار جلد 93 صفحه 22 (چاپ بيروت رحلى )
11) سوره معارج آيه 24 و 25
12) وسائل الشيعه جلد6 صفحه 29
13) سوره دهر انسان آيه 8
14) سوره بقره آيه 274
15) سوره بقره آيه 271
16) فروع كافى جلد3 صفحه 499
17) بحارالانوار جلد93 صفحه 19 (چاپ بيروت )
18) وسائل الشيعه جلد6 صفحه 31.
19) وسائل الشيعه جلد6 صفحه 29
20) وسائل الشيعه جلد6 صفحه 30
21) مصباح الشريعه 17 و 18 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 9 (چاپ بيروت )
22) خائبه نا اميد
23) مقل درويش بى چيز
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}